Monday, January 26, 2004

بهت بگم که یه ولگرد تنها که تا حالا هزار بار روی سنگفرش این خیابونا جون داده آدم ناجوریه. دیشب بود انگار که یه ولگرد تنها دیدم که برای هزارمین بار روی سنگفرش داشت جون می‌داد.

ولگردای تنها رو نمی‌شه به این راحتیا شناخت. آخه همین جور که داشت جون می‌داد، در اومد که 'رفیق، سیگار داری؟' و منم مث همیشه چون حرفی نداشتم که بزنم، سرمو انداختم پایین و راهمو کشیدم و رفتم...

حالا ام که می‌بینی این جا ایستادم و حسابی سر حالم، واسه اینه که دیشب برای هزارمین بار داشتم روی این سنگفرشا جون می‌دادم.

ایلیا


Monday, January 19, 2004

هایکو

اتاق درهم و برهم
ویرانه‌ی بازمانده از آخرین امتحان...
دلتنگی!

ایلیا


Saturday, January 10, 2004

هایکو

یک ستاره
چنین تنها و لرزنده،
برای تمامی آسمان!

ایلیا


Sunday, January 04, 2004

وقتی تنهام
سرمو می‌ذارم روی بالشمو
خواب می‌بینم
که سرمو گذاشتم روی پای خود خدا

راستشو بخوای
فقط اون موقع ست
که به خدا ایمون می‌آرم
چون بگی نگی
قیافه‌ی خدا ام شبیه تو شده...

ایلیا