About Me
Name:
Ilia
Location:
Tehran, Iran
View my complete profile
Recent Posts
امروز یه کشف مهم کردم! البته امروز امروز که نه، شا...
هایکو اشارهای میکند و از برابرم میگذرد... کفشد...
حالشو ندارم یه مقالهی تحلیلی انتقادی خبری سیاسی ا...
هايكو سپيده را تماشا ميكنم آرام آرام. شب است هنو...
دوباره که خوابم ببره همچین خوابی واسهت ببینم که ح...
هایکو نشستهام بر تصویری از صندلی، چنان که قاصدک ...
فراموش می کنی که در نوشتن این چند سطر کلمه ای را ا...
آتیش دلتو مگه تو زیرسیگاری خاموش کنی که بی معرفت ش...
چقد برج زهرمار زیاد شده. سر کار میری، برج زهرمار ...
هايکو گريه ميکنم دلتنگي بچهگانهام را در آب. آب...
Links
راز
آفتاب میشود
نغمههای من
بال
Reticent Words
Sunday, November 16, 2003
وایساده بودیم جلوی کافه و داشت با آب و تاب از افتخاراتش حرف می زد. از اتللو و دزدمونا و ...
حرفاش که تموم شد، هنوز حواسم به دختره بود. به یه دختر تنها توی یه کافه مردونه.
ایلیا
نوشته شده به وسیلهی Ilia در
16:51
<< خانه
<< خانه