About Me
Name:
Ilia
Location:
Tehran, Iran
View my complete profile
Recent Posts
هايكو خستگي و دلتنگي. بر چمنهاي مرطوب نشسته ام، ...
امروز، تمام مدت زير پوستم مورمور مي كرد. باور كن خ...
بهش گفتم دوست ندارم. اونم برگشت بغلم كرد، انقد بوس...
یه ته استکان دیگه انداخت بالا. پاتیل پاتیل بود. چش...
اینا رو خونده، برگشته میگه تو disturbed ای! میگه...
داری اینو میخونی؟
تو نمیتونی بفهمی ترس از چشاش یعنی چی. حتی نمیتون...
شکوفههای بادام را گریزی از بهار نیست، مرا از عشق ...
همین جور که نگاش میکردم و نگام میکرد، بهش گفتم "...
بهش گفتم "کدومو میگی؟" گفت "همونی که دامنش چین دا...
Links
راز
آفتاب میشود
نغمههای من
بال
Reticent Words
Friday, July 04, 2003
حاجی بهم گفته بود سرتو بپا، کلاتو محکم بچسب.
حاجی بهم گفته بود دشمنو که دیدی، مستقیم میزنی توی کلهاش، فک نمیکنی.
بهم گفته بود یا علی میگی و میزنی به قلب دشمن.
من از کجا میدونستم یه مادرقحبهای به اونوریا ام همینو گفته...
ایلیا
نوشته شده به وسیلهی Ilia در
23:46
<< خانه
<< خانه