About Me
Name:
Ilia
Location:
Tehran, Iran
View my complete profile
Recent Posts
هايكوي كامپيوتري بوق نمي زند، يعني خراب شده اين م...
با این که از سر تا پامون شبیه همه، تنها دلیل بوکوف...
هایکو سنگینی میکند صورت خواب گرفتهام بر دستانم ...
حاج آقا وسط کلهاش گر شده بود و یه پاش ام میلنگید...
این جا دقیقا همین جا است در میانهی راه آغوشت که گ...
هایکو میبوسمشان گونههایش را سرد و نمناک؛ آرامش ...
آروم بخوابی :* :) ایلیا
از حرصم، هر چی برگ سفید توی دفترم بود به هم چسبوند...
بهت بگم که یه ولگرد تنها که تا حالا هزار بار روی س...
هایکو اتاق درهم و برهم ویرانهی بازمانده از آخرین...
Links
راز
آفتاب میشود
نغمههای من
بال
Reticent Words
Tuesday, March 16, 2004
دستت را بر میدارم و روی سینهات میگذارم. انگار که خیلی وقت است. انگار که خیلی وقت است این جا خوابیده باشی. کنارت دراز میکشم. میمیرم... دراز میکشم و میمیرم تا اول صبح با بوسهای بیدارم کنی از این رویا. از این کابوس رویاوار.
ایلیا
نوشته شده به وسیلهی Ilia در
00:34
<< خانه
<< خانه