Tuesday, March 16, 2004

دستت را بر می‌دارم و روی سینه‌ات می‌گذارم. انگار که خیلی وقت است. انگار که خیلی وقت است این جا خوابیده باشی. کنارت دراز می‌کشم. می‌میرم... دراز می‌کشم و می‌میرم تا اول صبح با بوسه‌ای بیدارم کنی از این رویا. از این کابوس رویاوار.

ایلیا